معصومه باقری

فقط کسانی از آدم دور می‌شوند که نزدیک بوده‌اند.

معصومه باقری

فقط کسانی از آدم دور می‌شوند که نزدیک بوده‌اند.

معصومه باقری

آدمیزاد در زندگی‌اش باید بیش‌تر از هر چیزی یکنواخت و یکرنگ باشد.
یکرنگ بودن، عفاف یا جسور بودن نیست،
بلکه خودِ واقعی بودن است.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

رنجیدگی

#رنجیدگی 

امان از وقتی که پای #دل گیر باشد. بغض در گلو پایین و بالا می‌رود و حل نمی‌شود. کارگرِ تراش‌کاری با تیغه‌ی الماس دستش را می‌خراشد و نمی‌فهمد. خراط با فرز پولکی و قلاویز به انگشتش شیار می‌زند و قطراتِ خون را نمی‌بیند. کاشی‌کار، چسبِ کاشیِ پودری را با اشتعالِ چشم‌های قرمزش، به ماله و کاردک و قاپک می‌چسباند و بر پوششِ دیواره می‌چپاند. 
آهنگر فلز گداخته را با انبرِ آهنی بر سندان می‌‌گذارد و پوستِ داغِ کَنده‌شده از آرنجش در گوشه‌ی قالبِ فلز چکش‌کاری می‌‌شود.
نعل‌بند، کفشِ آهنی را به سُم اسب می‌کوبد و در ازدحامِ شَک و دلهره، میخِ مسی در پای بی‌تابِ خودش فرو می‌رود و می‌لنگد.
نداف سوزنِ لحاف‌دوزی را در بندِ نُخستِ انگشتش فرو می‌کند و خونِ شتک‌زده بر ملحفه‌ی سفید، تمامِ دنیا را سُرخ و آتشین می‌کند. 
عطار گیاهِ اسطوخودوس را به جای میخک در ترازو می‌چیند و قلبِ زلالش تند تند می‌تپد.
امان از وقتی که با #دروغ دل را به بازی گیرند. #عشق شبیه بارانی بی‌رمق نم‌نم می‌بارد و قامتِ قُلدری‌اش را از دست می‌دهد. جوی باریک آب کنار خیابان‌های #دلتنگی روانه می‌شود و پای درخت‌های #نسیان می‌ریزد.
امان از وقتی که پای #دروغ گیر باشد. کلماتی فرومایه، خامِل، مثلِ موج؛ دولا، خمیده، دوپهلو. دل هوره می‌کند و اشکش می‌چکد. دل قد می‌کشد و حقیقتِ رقت‌انگیز را به خون‌جگر تاب می‌آورد. 
چقدر می‌توانی منتظر بمانی تا برایت رُخ بنمایاند و وسطِ پاتوکِ هجر تیغه بکشد و از رسوبِ شوریدگی در بزند و داخل بیاید؟!

#معصومه_باقری

عکس صفحه از ساناز ارجمند