👇
من برای این عشق هر بار تکهای از خودم را قربانی میکردم.
هر بار به دریچهای چنگ میزدم و به اندوهی جدید میرسیدم.
دیگر حوصلهی چیزهای دوان دوان را نداشتم.
نمیتوانستم تحمل کنم تا کسی خودش را کم کم به من نشان بدهد.
حتی اگر روحش برای همیشه از من پنهان بماند.
حداقل انتظار داشتم یک بار در مقابل تمنای نگاهم،
برق نگاهش را نپوشاند.
معصومه باقری