
#حزن_آلودگی
میتوانی ساعتها به این عکس نگاه کنی و پلکهای نازکات روی حفرهی چشم بلرزند و در آن مقنعههای بلند و تیره خودت را مچاله و خودلگام ببینی.
ما قربانیِ همین تفریط و گزافه بودیم. به ما میگفتند که اوّلین نشانهی آدمِ آگاه و خردمند، سادگی است. در واقع بیآلایشی و بیریایی نمودِ مدلل ساختنِ آگاهی است. نمیگفتند که اوّلین نشانهی آدمِ خردمند اعتدال است. نمیگفتند که آدمیزاد در زندگیاش باید بیشتر از هر چیزی یکنواخت و یکرنگ باشد. یکرنگ بودن، عفاف یا جسور بودن نیست، بلکه خودِ واقعی بودن است. ما چگونه میتوانستیم خودمان باشیم؟ چطور میخواستیم از بوی شیر و نارنگی و کاغذهای کاهی و بوی فلز زنگزدهی میزهایمان، خودمان را پیدا کنیم؟
خیال میکردیم وقتی مقنعههای بلندمان به آرنجِ دستمان میرسد، آزادی در سرمان میلَخشد. از فرازِ فریادهای ناظم، خندههایمان در خُمرههای حلبی میپَرهود و چیزی از بُختنِ پَرهای خیالمان نمیدانستیم.
وقتی حس میکردیم یکی با بقیه فرق میکند، به تنورِ قلبمان انبرِ ماشه میزدند و جناقِ سینهمان را میشکافتند تا عشق را بیرون کنند.
#ما #با_هم #عهد میبستیم که #عشق را در نهانِ تاب و تپش محروس کنیم و آنها انتخاب میکردند که عهدمان را بشکنند تا آتشِ عمیقِ مهجوری در بطن سینهمان مثلِ شاخههای قیچِ گداخته شعله بکشد.
چگونه میخواستیم از جدلِ فلسفی و بیهودهبافی به تصاعدِ رَهایش برسیم؟ در قلبِ آدمهایی که درکِ مرحمت و دلجویی وجود نداشته نباشد، هیچ احساسِ رهایی و اعتدال پیدا نخواهد شد.
مفهومِ اعتدال در این گردونِ لاجوردی چیست؟ آدمیزادِ خردمند جهانِ خود را همیشه متعادل و ترازمند نگه میدارد. غم و شادی هر دو در هستیاش پرهیختناپذیر هستند و وسطِ شکافِ ابرها و تازیانهی بادها، ناگهان در زندگیاش اعجازِ باورنکردنی رخ میدهد. برای نوازندهی ویولن، اجرای درست و دقیقِ ضربات آرشه، پس از نواختنهای پنجم و ششم، دیگر چالشبرانگیز نیست. برای نجارِ متعادل ساختنِ پنجمین میزِ چوبی خارقالعاده بهنظر نمیرسد. دوندهی مسابقات پس از کسبِ سومین مقامِ قهرمانی، دیگر ماجرایی برای دویدن پیدا نمیکند. آشپزِ کبابی بعد از یک هفته از بوی کوبیده و شیشلیک و چنجه و سلطانی سیر میشود و هیچ پسربچّهای از خریدنِ دوچرخه برای سومین دفعه، بال در نمیآورد. در واقع اعتدال، حقیقتِ نجاتبخش برای زندگیِ انسان است که میتواند آرمان را دوباره به جهانش بازگرداند؛
اگر در سینههای بیرغبت و دلمُرده و برافروخته چیزی از آن باقی گذاشته باشند!
#معصومه_باقری