#صوری
این دنیا خیلی صوری شده آقا ! آدمهاش صوریان؛ هر وقت دلشون بخواد پیدا میشن و هر وقت عشقشون بکشه میرن. سر چهارراه یکی آدامس و شاخهنرگسی میفروشه، یکی دستهدسته تراول از پنجرهی ماشینِ کراساوورش پرت میکنه جلوی گشنهها و پابرهنهها. ما هم که دیدیم همهچی صوری شده، از پنجره پریدیم تو خیابون آقا ! همینطور صوری گفتیم دوستت دارم. همینطور صوری دلتنگ شدیم. همینطور صوری چشمهامون رو بستیم تا هرچهقدر دلشون میخواد دروغ بگن. قبل از اینکه خونهی آرزوهامون رو به یه مشنگِ نخوتدار بفروشیم، جدّیجدّی تو حلقِ مارِ دلتنگی بلعیده شدیم و دندونهامون چنان بههم میسابید که الوارهای خونهی قلبمون تکون میخورد. اینجا آدمها همینطور صوری لباسِ سفید میپوشن و عکسِ دستهجمعی میگیرن! همینجور صوری لبخند میزنن و عکسهاشون رو به دیوارِ اتاقِ بدیعشون میچسبونن، همینجور صوری افسون میشن و بهتان میگن. همینجور صوری قلبشون تکون میخوره و فاجعه رو تاب میآرن. همینجور صوری، لبخندِ تحقیرآمیزی میزنن به چهرهی کسی که بهشون پُشت کرده و شونههاشون رو با بیقیدی میندازن بالا.
اینجا آدمهاش نمیدونن وقتی که با غیظ و تشر در رو پشتِ سر خودشون میبندن؛ همینجور صوری فراموش میشن و حقِ برگشت ندارن!
#معصومه_باقری
#همین_طور_صوری_نوشتیم
#همین_طور_صوری_بخونید
#متن